تنهایی

چه مهربان بودی ای یار

چه مهربان بودی وقتی دروغ می گفتی


قرارمان امشب بود
یادت هست ؟
بعد از 6سال
قرارمان امشب بود
مرداد 88 ، شب نیمه شعبان

حالا من تنها در اتاقی تاریک نشسته ام
و این دل وامانده دیگر خواب تورا هم نمی بیند
نمیدانم چه رازی است که هرچه وفادارتر باشی بیشتر خیانت می بینی
وهر چه صادق تر باشی بیشتر دروغ می شنوی


ای دریغ از ، هر چه دادم ، برای دوست

6 comments:

مهدیه گفت...

من هم از این راز سردر نمی یارم اما حقیقت داره بدبختانه و متاسفانه

فرشاد گفت...

وهر چه صادق تر باشی بیشتر دروغ می شنوی....
اما باید صادق بود...

ممنون قاصدک عزیز ...

البته در مورد این مطلب هم نمی دانم علت نوشتن آن چیست ..
به هر رو ، خوشحال می شوم بیشتر بین وبلاگ هایمان رفت و آمد باشد .. در ضمن با اجازه لینک شما به پیوندهایم اضافه شد .

ضمنا چند سوال هم در مورد قالب وبلاگتون داشتم که سر فرصت می پرسم....

طنز متفاوت گفت...

با آب هم می شود خودکشی کرد
استامینوفن که جای خود دارد!

BānØØЎê ĢĦām گفت...

واي عالي بود :(:((((
"نمیدانم چه رازی است که هرچه وفادارتر باشی بیشتر خیانت می بینی‌"
*
رازش را من درك كردم گويي
معنا مي كنم
باز بايد صبر كنيم....شايد روزي از ميان دلهره ي آفتاب كسي دانشت خيانت را چه معنا كنيم
چيزي جا مانده كه نه دستاني جبرانش مي كند و نه كلمات
قلبي جامانده است شايد

2nya گفت...

زندگیی بی رفیق اصلا زندگی نیست.دریغی نیست برای چیزایی که در راه دوستی داده میشه حتی اگه پاسخی براش در کار نباشه

ناشناس گفت...

قاصدک من این یک حقیقته.یک حقیقت دردناک.
اما در همین کشاکش زندگیه که رفیق از نارفیق تفکیک میشه.کسی که نتونه تا آخر خط با آدم باشه با یک تلنگور از میدون خارج می شه...
لیاقت تو کسیه که همیشه همه جا و همه جوره همراه و پشتیبانت باشه...

ارسال یک نظر

راهنمایی: ساده‌ترین راه در این قسمت انتخاب نام/آدرس اینترنتی است. حتی اگر آدرس اینترنتی را موجود نداشته باشید، می‌توانید جای آن را خالی بگذارید. درج نظر به عنوان ناشناس یا حتی اسم مستعار در این وبلاگ آزاد است.